از شاه سلطان حسین تا سرجوخه های سیاسی

img

 

از شاه سلطان حسین تا سرجوخه های سیاسی

https://www.bbc.com/news/uk-scotland-23554836

در لینک بالا، خبرگزاری بی بی ... در تاریخ دوم اوت  ۲۰۱۳ با عکس بسیار خنده ناکی از حسن روحانی رئیس جمهور پیشین ایران نوشت: "از دانشجوی گلاسکو تا رئیس جمهوری ایران". پیشینه ی این شوخی، لودگی یا خواری به بیش از پانصد سال پیش می رسد. از دیرباز در ایران، پیش از شاه سلطان حسین، به درستی از هنگامی که در سال  ۸۸۶ خورشیدی (برابر با ۱۵۰۷ میلادی) آلفونسو دو آلبوکرک جزیره ی هرمز را گرفت و شاه اسماعیل صفوی آن جزیره و آبراه همیشه پارس را از روی ناتوانی و ناچاری به پرتغالی ها بخشید، استعمارگران در ایران، شاه ها، نخست وزیر ها و رئیس جمهورهای بسیاری را به کار گمارده اند. این فرمانروایان و سیاست پیشگان نامردمی و غیرانتخابی به زور سرنیزه و زندان و شکنجه بر مردمان میهن ما حکومت کرده و می کنند. زندان های ایران همیشه شکنجه گاه و گورستان ایرانیان میهن دوست بوده و هست. قلم به مزدان و سرجوخه های سیاسی هم درباره ی آن شاهان، فرمانروایان و وزیران کتاب ها و چاپلوسی های فراوان نوشته اند و می نویسند.

 جوقه به معنای گروه و دسته ی کوچک واژه ای تازی بوده و سرجوخه از آن ساخته شده است. فرهنگ آکادمی فرانسه؛ کپورالیسم (caporalisme) یعنی سرجوخگی را رفتار خودکامه ای می نامد که خواهان اطاعت کورکورانه است. سرجوخه ی سیاسی کسی است که سیاست پیشه است و سخن های سیاسی می گوید اما تنها چند تنی از دور و بری هایش پذیرای او هستند و او خود را فرمانده یا رهبر می داند. هم حکومت اسلامی در ایران دچار این ورشکستگی است و هم گروه های مخالف !؟( برای معنای اپوزیسیون به واژه نامه ها نگاه کنید!) در شرایط متعارف سیاسی در جهان ما، این گونه سیاست پیشه ها در کشورهای واپس نگه داشته شده فراوان هستند. سرجوخه در شرایط متعارفی پست ترین رده ی ارتشی و خودکامه ترین فرمانده در ارتش است.  

در فیزیک قانونی هست به نام قانون شرایط متعارفی برای جوشش مایعات،؛( قانونی که تعریف شده است و دانشمندان آن را پذیرفته اند)، برای نمونه، در فشار یک آتمسفر، آب در دمای  ۱۰۰ درجه به جوش می آید. شرایط متعارفی سیاسی (نه شرایط متعارفی در دانش فیزیک) با فشار آتمُسفر هوا کاری ندارد. در شرایط متعارفی سیاسی، شرایط انتخاب شدن و شرایط انتخاب کردن برای همه ی حزب ها، سازمان ها و گروه های سیاسی بر پایه قانون برابر است ( قانون و دولت را مردمان یک کشور تعیین می کنند)، اندیشه، بیان، رسانه ها، روزنامه ها، آموزگاران، استادان، رهبران و همه ی شهروندان با حقوق برابر و آزاد هستند. در شرایط متعارفی سیاسی گشت ارشاد، زندان، بگیر و ببند، شکنجه و اعدام نیست. در چنین شرایطی، مردمان یک جامعه نمایندگان خود را با آزادی و بدون ترس انتخاب می کنند. نمایندگان نیز در پارلمان یا مجلس، دولت را برای اداره جامعه در کمال آزادی برمی گزینند. در شرایط نامتعارف سیاسی نمایندگان و رهبران آزاد نیستند و انتصابات بر پایه ی مصلحت نظام در جاهای دیگر تعیین و در کشور با حکم حکومتی به کار گمارده می شوند.

در شرایط متعارف سیاسی جهان ما؛ جیمز کالاهان نخست وزیر انگلیس در ژانویه ی سال  ۱۹۷۹ به همراه سران کشورهای آمریکا، آلمان و فرانسه، در کنفرانس گوادلوپ تصمیم می گیرند که محمدرضا پهلوی دیکتاتور را که برگزیده ملت ایران نیست، برکنار کنند و خمینی و آخوندها را بر کشور ما بگمارند. همان انگلیسِ؛ کشور آقای جیمز کالاهان در نوامبر  ۱۹۹۹ به حسن روحانی( زاده شده در سمنان با نام حسن فریدون) دکترای حقوق در زمینه ی قانون اساسی می دهد. دستگاه تبلیغاتی حکومت نیز این مراسم در یوتیوب گذاشته است:

https://www.youtube.com/watch?v=48JObz6qvc4

گرچه بنابر گزارش روزنامه های ایران و روزنامه ی جمهوری اسلامی که مدیر مسئول آن سید علی خامنه ای رهبر کنونی ایران بوده است، در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۵۸ برابر با ۹ مارس۱۹۸۰ میلادی، در مصاحبه ای به دروغ گفته می شود که حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی در سال ۱۳۵۸(۱۹۸۰میلادی) از دانشگاه لندن در رشته ی جامعه شناسی حقوقی دکترا گرفته است.

از دروغی که در مارس ۱۹۸۰ درباره ی دکتر بودن حسن روحانی گفته شده است تا گزارش دانشگاه گلاسگو کالدونیان در سال  ۱۹۹۹(که آن هم به گمان من سیاسی و مصلحتی بود، چون هنگامی که دانشجویان نادرست بودن مدارک تحصیلی روحانی در ایران را مطرح کردند، آن دانشگاه هم آن را بی پاسخ گذاشت.) یعنی دست کم ۱۹ سال آقای رئیس جمهور به دروغ دکتر حسن روحانی نامیده می شده است. همان گونه که می بینیم حسن روحانی از آغاز حکومت اسلامی از مهره های اصلی و از همراهان علی خامنه ای و خمینی بوده است. عنوان های دهان پر کن دکتری، حجت الاسلام والمسلمین، آیت الله و از این دست را به آخوندها می دهند تا مردمان ساده اندیش را فریب بدهند، جوانان ما را زندانی نموده بکشند و کشور ما را غارت کنند آنچنان که مهدی اخوان ثالث سروده است: ... چنان چون آبخوستی روسپی، آغوش زی آفاق بگشوده، در او جاری هزاران جوی پر آب گل آلوده و صیادان دریابارهای دور و بردن ها و بردن ها و بردن ها و كشتی ها و كشتی ها و كشتی ها و گزمه ها و گشتی ها...

کارهای زشتی که آخوندها می کنند مانند جاسوسی، میهن فروشی، مردم فریبی، دروغگویی و هرچه بدتر از این ها، با گفتن و شنیدن روزانه و بارها و بارها، زشتی و بد بودنشان پیش پا افتاده و بهنجار می شود. سال هاست که مردمان میهن ما را از این راه فریب می دهند.

دروغ در دستگاه های حکومتی ایران نهادینه شده است و مردمان ما هم به دروغ خو کرده اند. در نزدیک به یک صد و بیست سال گذشته که انجمن ها و حزب های سیاسی در ایران پدید آمده اند، همیشه از سوی دست نشاندگان بیگانگان حزب و انجمن در ایران قدغن بوده است. با برپایی حکومت بلشویکی در سال۱۲۹۶ خورشیدی (۱۹۱۷ میلادی) در شمال ایران، بیم آن می رفت که ایران هم بلشویکی بشود. انگلیس ها برای جلوگیری از بلشویکی شدن کشور ایران، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را به راه انداختند و تا شهریور ۱۳۲۰ دیکتاتوری رضا سوادکوهی ادامه داشت. در دوران جنگ جهانی دوم که دولت های استعمارگر در گیر جنگ با یکدیگر بودند، فضای سیاسی برای برپایی حزب های سیاسی کمی باز شد و تلاش های سیاسی آغاز گردید و پس از فرار یا تبعید شاه دست نشانده از ایران، شماری از حزب ها از چپ تا راست برپا شدند. نخستین حزب سیاسی ملی را کانون مهندسین با نام حزب ایران برپا کردند. در سال ۱۳۲۸ به دنبال تقلب هایی که در انتخابات دوره شانزدهم شده بود دکتر مصدق به همراه شماری از سیاستمداران و روزنامه نگاران در دربار متحصن شدند و در آن هنگام بود که دکتر محمد مصدق با همراهانش جبهه ملی را  پایه گذاری کرد.

جبهه ملی(نه یک حزب کوچک چند نفری) به رهبری دکتر مصدق و با پشتیبانی میلیونی مردمان میهن مان، کارکنان انگلیسی شرکت نفت را  از ایران بیرون راند و نفت را ملی کرد. به دلیل واپس نگه داشته کردن سیاسی ایران، کم بودن شمار شهرنشینان و مردمان آگاه، شوربختانه بیگانه پرستان توانستند حکومت ملی دکتر مصدق را برکنار و او را زندانی کرده و بسیاری از میهن دوستان کشور ما را تیرباران کنند. حکومت ملی در برابر استعمارگران و قدرت های بزرگ جهانی، تنها  توانست ۲۸ ماه پایداری کند. از کودتای ۲۸ مرداد سال۱۳۳۲تا کنون هر کس از حقوق مردم و حق حاکمیت ملی سخن گفته به زندان افکنده و یا تیرباران کرده اند. 

  از آن جایی که در ایران فضای سیاسی باز و آزاد نبوده و نیست، دولت های دست نشانده هرگز به مردمان میهن ما امکان تبادل نظر، برپایی حزب و سازمان های سیاسی را نداده اند، بنابراین مردمان کشور ما نتوانسته اند به آزادی و رشد سیاسی راستین دست پیدا کنند و معنای جبهه ی ملی را دریابند. دکتر مصدق در سال ۱۳۴۳ در نامه ای برای دانشجویان کوشید تا به مردمان میهن ما و رهبران جبهه ملی آن روزگار مفهوم سیاسی و معنای راه و روش ملی بودن را بیاموزد. دکتر مصدق درباره ی معنای جبهه ملی به دانشجویان چنین نوشت:

« ... جبهه ملی مرکز احزاب و اجتماعات و دستجاتی است که برای خود تشکیلاتی دارند و مرامی جز آزادی و استقلال ایران ندارند. این مرام چیزی نیست که یک عده قلیل و هر قدر صاحب فکر، بتوانند در مملکت آن را اجرا نمایند، بلکه مجری این مرام باید ملت ایران باشد.  گذاردن یک عده ای در خارج و عدم پذیرش آن بهر عنوان که باشد بر خلاف مصالح مملکت است. . . » [ کتاب نامه های دکتر مصدق ، گرد آورنده : محمد ترکمان جلد اول ص.۳۲۲]

همان گونه که دکتر مصدق گفته است گروه یا حزبی و یا کسی را نمی توان از جبهه ی مبارزه بیرون گذاشت. برای برپایی یک جبهه گسترده از همه ی ایرانیان و اجرای آرمان و مرام آن جبهه ای که دکتر مصدق پیشنهاد کرده است، می باید همه ی ایرانیان یک پارچه در برابر نوکران بیگانگان برپا خیزند و مبارزه کنند. در  همین راستا، جبهه ملی ایران نیز در پنج سال پیش بر پایی یک کنگره ی ملی را « ... متشکل از نمایندگان تمام احزاب، اقشار، استان ها، جوامع مدنی، اتحادیه های صنفی و سندیکاهای کارگری ضرورتی حتمی و گریز نا پذیر...» دانسته و در سه گام به ملت ایران پیشنهاد  کرده است. نخستین گام آزادی زندانیان سیاسی است. گام دوم آزادی حزب ها و آزادی رسانه ها و مطبوعات و گام سوم انتخابات آزاد برای برپایی مجلس مؤسسان و نوشتن یک قانون اساسی مترقی است. اگر خامنه ای مردم خوار و آخوندهای مردم فریب این راه حل سیاسی و داهیانه را نپذیرند بی شک سرنوشتی همانند صدام حسین و قزافی در پیش خواهند داشت.

با آرزوی برپایی کنگره ای سراسری و همه جانبه از نمایندگان همه ی حزب ها، همه ی گروه ها، سازمان ها، استان ها، شهرها، ده ها، جوامع مدنی، اتحادیه های صنفی و سندیکاهای کارگری و همه ی کسانی که مرامی جز آزادی و استقلال ایران ندارند. با امید پیروزی نهایی ملت ایران، بر دست نشاندگان غارتگران جهانی در ایران، چنین باد ! 

منوچهر تقوی بیات

بیست و هشتم مهر ماه ۱۴۰۲خورشیدی برابر با ۲۰ اکتبر ۲۰۲۳ میلادی؛ زاد روز ستارخان