مجید نفیسی

مجید نفیسی دو شعر میخواند

 

اگر به هلند می‌روی
از دادگاه لاهه دیدن کن.
در یک شب بارانی
پشت در بسته‌اش بایست
و از لابلای میله‌ها نگاه کن:
آنجا، در آن عمارت پر‌نور
کنار درختهای باران‌خورده
بیش از نیم قرن پیش
مردی کهنسال ایستاد
که از سرزمین ما آمده بود
تا از بیداد غارتگران نفت
با جهان سخن گوید.
او هیچ کس را به گروگان نگرفت
و تنها چند قدم برداشت
تا به پشت میز خطابه رسید.
گوش کن، گوش کن
حتی سالها پس از آن مرداد خونین
هنوز هم می‌توان صدایش را شنید
که به زبان زیبای فرانسه می‌گوید:
“Mesdames et Messieurs!
خانمها! آقایان!"

بیست‌و‌چهار سپتامبر دوهزار‌و‌پنج