منیر طه
فردای آزادی
بیرقِ ایران فرازِ تخت جمشید است باز
نو جوان، نو باوگانش شیر و خورشید است باز
بامها فرسوده چنگ و ننگ نکبت بارِ بوم
شامها آسوده از آوای نحسِ جغدِ شوم
آشیانها در امان از اشتهای کرکسان
در امان پیران، جوانان، کودکان از ناکسان
آسمان رنگین کمانش بر فراز و اهتزاز
قمریان آوازخوانان، بالکوبان بر فراز
شوق و شور بالها تا قلّة هفت آسمان
آرزوها کامها تا ماورای کهکشان
پرگشایی پرکشی در پردههای سازها
شهپرِ پرواز در آهنگها، آوازها
بیدِ مجنون سایبانِ عشقهای بیقرار
بیقرار افکنده بر دوش و برش گیسوی یار
جایِ پای آرزوها یادها در هر گذر
شوق و شورِ زندگی آزادگی در هر نظر
خونِ الله در چمن، داغِ شقایق در دمن
همصدا، همساز کرده تکصدای ما و من
دستافشان اختران بر رونمایِ ماهتاب
پایکوبان دختران بر روگشایِ آفتاب
بنگر این هنگانه را در گیر و دارِ ظلم و زور
بنگر این همبستگی، بنگر توانِ این غرور
خود مباد از پای بنشینی، مبادا بشکنی
پیش از آنکه ریشة اهریمنی را درکنی
بانگِ پیروزی، سرور و شوق آبادی تو راست
ای به کف بگرفته جان فردای آزادی تو راست
وونکوور، بریتیش کلمبیا ـ دسامبر 2