آزادی به مجموعه ی قوانینی گفته می شود که قانون گذار برای آزادی شهروندان یا بنگاه ها یا دستگاه های کشوری مقرر کرده است.
حزب
معنای حزب دارای پیچیدگی نیست و همه کس کم و بیش با آن آشنایی دارد. فرهنگ واژه های بریتانیکا درباره ی حزب می نویسد:
« یک سازمان از مردمانی است که باورها و اندیشه های سیاسی همانند دارند و با هم همکاری می کنند تا هموندانشان برای برپایی دولت انتخاب شوند: حزب های سیاسی، با دستور کارهای جانشین دولت (موجود) شدن.».
در ایران حزب به معنای متعارف آن نداشته و نداریم. از دوران انقلاب مشروطیت تا به امروز دولت های دست نشانده ی بیگانگان هر حزبی را در ایران ناروا دانسته اند، تنها حزب الله (حزب شاه یا ملا) همیشه برای فریب مردمان میهن ما آزاد بوده است. آخوندها مشروطه را هرگز نپذیرفتند و در زمان پهلوی ها هم همیشه بازارشان پر رونق بوده و نذری هم می دادند. دولت ها و پلیس سیاسی همیشه مردمان کوچه و بازار را با زندان، شکنجه و اعدام ترسانده اند و میلیون ها جوان هوشمند و دانشگاه دیده را از ایران فراری داده اند. تا آزادی به دست و همت ایرانیان برای همه ی ایرانیان از زن، مرد، مسلمان، ارمنی، یهودی، دین دار، بی دین، ترک، کرد، لر، گیلک، مازی، خراسانی و ... فراهم نشود، حزب و دموکراسی خواب و خیال خواهد بود. همه ی ما باید به دنبال "یک کلمه"(یوسف مستشارالدوله- قانون) باشیم، تا آزادی را بیاموزیم و تمرین کنیم. خون بهای آزادی را همه باید بدهند.
دموکراسی
این واژه ی یونانی (dêmokratia) در زبان فرانسه (démocratie) نوشته می شود. این واژه در زبان پارسی نیست و از کشورهای باختری به ایران آمده است. فرهنگ واژه های فرانسه؛ لاروس درباره ی این واژه چنین می نویسد:
۱- « گونه ای فرمانروایی است که در آن نیروی دولت از مردم سرچشمه می گیرد. [دموکراسی سیاسی در یونان باستان پدید آمد. با این همه تا قرن هجدهم درون مایه ی آن درباره ی تفکیک قوا(مونتسکیو) و حق رأی همگانی که دوپایه ی دموکراسی هستند نوشته نشده بود( در آمریکا ۱۷۷۶ انجام گرفت). گرامی داشتن آزادی های مردمی؛ به زبان دیگر"لیبرالِ" امروزی، در قلب عملکرد دموکراسی است.].
۲- آن گونه فرمانروایی که چنین دولتی داشته باشد.
۳- روابط درونی چنین سازمانی، دستگاهی، گروهی و ... کسانی که چنین تلاش هایی که دستور داده شده است را باید انجام دهند در تمام سطوح سلسله مراتب، نظرات آنان باید رعایت شود.
آنچه فرهنگ لاروس و دیگر نویسندگان درباره ی دموکراسی نوشته اند، بیشتر شالوده ی قانونی دموکراسی را بیان می کند. هر دو پایه ی دموکراسی یعنی حق رأی همگانی و همچنین تفکیک قوای سه گانه ی ۱- قانون گذاری، ۲- دادگستری و ۳- دستگاه اجرایی دولت، در دویست و پنجاه سال گذشته دچار دگرگونی های ژرفی شده است. حاکمیت شهروندان در بسیاری از کشورها گسترش یافته است. حاکمیت شهروندان تنها به حق رأی بسنده نمی کند. رسانه ها، رادیو و تلویزیون هم جایگاه و قدرت ویژه ای یافته اند و به نیرو های نظارت گر و مدعی حقوق شهروندان در برابر همه ی ارکان حاکمیت مبدل شده اند.
دموکراسی به معنای رابطه ی آزاد بین حاکمیت و شهروندان و رابطه ی شهروندان با یکدیگر نیز گسترش دموکراتیک یافته است. در برخی از کشورها در مهدکودک، در مدرسه، در دانشگاه، در خیابان، در کلیسا و حتا در پادگان ها و در شهربانی ها هم دموکراسی و حاکمیت شهروندان به چشم می خورد و کارآیی دارد. در مهد کودک ها و دبستان ها، آموزگاران و کودکان خردسال، برنامه ی غذایی را با رایزنی یکدیگر در جلسه های هفتگی تنظیم می کنند. کارگران با کارفرمایان و مدیران برای بهبود کالاها و بررسی بازار و شرائط تولید رایزنی می کنند. سندیکاها در کار حل اختلاف کارگران و کارفرمایان همکاری نموده و در داوری ها دخالت های مؤثر انجام می دهند. اعتصابات بزرگ کارگری معمولا با دوستی و تفاهم بدون زیان مالی و جانی لغو می شوند. در دموکراسی های امروزی در چنین ساختاری صاحبان قدرت مانند فرمانداران، رئیس پلیس ها و وزیران اگر دست از پا خطا کنند به زندان می افتند. گاهی نیز خبرنگاران بی گناه و کسانی که رسوایی های سیاسی را دامن می زنند، قربانی دسیسه های صاحبان قدرت می شوند.
معنای لغوی این واژه ها با آنچه در بیرون از کتاب ها و نوشتارها هست، یکی نیست. در دموکراسی های امروزی؛ مردمان یک کشور با سرپرستی خودشان در انتخابات آزاد شرکت می کنند و نمایندگان خود را برای پارلمان یا مجلس شورای ملی انتخاب می کنند. هر حزب که در پارلمان بیشترین نمایندگان را داشته باشد، دولت خود را برمی گزیند و دولتی که نمایندگان کمتری دارد بدون سرکشی و با آرامی کنار می رود و دولت تازه جایگزین آن می شود. در این گونه کشورها حزب اپوزیسیون تنها با شمارش آرا جایگزین دولت حاکم می شود و حتا حزبی که شکست خورده است به حزبی که دولت تشکیل می دهد تبریک هم می گوید.
در ایران که انتخابات آزاد نیست و حکومت آخوندها بیش از چهل و چهار سال است که هر انتخاباتی را مهندسی می کند و با شورای نگهبان کاندیداها را حذف می کند و به هیچ مخالفی اجازه ی حضور در مجلس اسلامی را نمی دهد، هیچ حزب یا گروه اپوزیسیون وجود ندارد. چون در کشورهای آزاد حق قانونی اپوزیسیون است که با انتخابات آزاد جایگزین دولت حاکم بشود و در ایران چنین کاری شدنی نیست، پس در ایران اپوزیسیون هم نیست. در ایران اکثر مردم با حکومت مخالفند و مخالف معنای اپوزیسیون ندارد چون نمی تواند با انتخابات آزاد جانشین حکومت گردد. در حکومت اسلامی هرکس بخواهد اقدامی برای برکناری دولت حاکم انجام دهد در دادگاه های دروغین به مرگ محکوم می شود. فرهنگ لاروس درباره ی واژه ی اپوزیسیون چنین می نویسد:
اپوزیسیون به مجموعه ی حزب ها و نیروهای سیاسی ای گفته می شود که در یک لحظه ی تاریخی در برابر حاکمیت و دولت قرار می گیرند و برنامه ی سیاسی شان در رقابت با برنامه ی سیاسی حزب حاکم (حزب اکثریت سابق) قرار می گیرد.
آیا چنین اپوزیسیونی در ایران هست؟
نه نیست! چون حکومت از برپایی حزب های اپوزیسیون جلوگیری می کند.
مخالفان حکومت اسلامی خواهان برکناری خامنه ای و حکومت ولایت فقیه هستند و در خیابان ها فریاد می زنند؛ "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر اصل ولایت فقیه"، حکومت هم آن ها را تیرباران می کند. هیچ گروهی یا حزبی حق تلاش برای انتخابات و حکومت را ندارد. پس در ایران جز مخالفان پراکنده، حزب های اپوزیسیون نداریم تا بتوانند جانشین دولت یا حکومت امروزی بشوند.
منوچهر تقوی بیات
بیست و نهم دی ماه ۱۴۰۱ خورشیدی برابر با ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳ میلادی