نامگذاریها و تغییر و تحولات نامگذاریها در خلاء اتفاق نمیافتند. نامگذاریهای عمومی، مانند مناطق و معابر هم از این قاعده پیروی میکنند. این نامگذاریها، گاهی با چاشنی سیاسی هستند، ولی گاهی هم در کلیت خود عطر و طعم غلیظی از سیاست دارند. در کشوری چون وطن ما ایران، که در میان چهار راه ژئو-پترو-هیدرو پولیتک جهان قرار گرفته، این موضوع بیشتر ملموس بوده است. برای مثال، خلیج همیشه پارس، بنا به ادعایی دروغین، برای اینکه مبدل به وسیلهای برای تنش، و عامل دیگری برای برقراری یک دورِ گردونِ بستهای جهتِ تقابل و تخاصم بین کشورهای همسایه بگردد، نام دیگری میگیرد! –«مصدق» نام خیابانی است در تهران که میدان تجریش را به میدان راهآهن وصل میکند. اخیرا در این نام، کارافزار نقشه گوگل (Google Maps application) تغییر کرده است. شرح مختصر تاریخچه نامگذاری این خیابان، و گاهنگار سیاسی معاصر در رابطه با آن، از این قرار است: شروع ساختن این جاده، که نزدیک به ۲۰ کیلومتر طول دارد، در اول قرن ۱۴هجری شمسی بود. در ابتدا نام آن « جادهٔ مخصوص پهلوی» و سپس تا انقلاب ۱۳۵۷ «خیابان پهلوی» و «جادهٔ پهلوی» (در مقابل «چاده شمیران» در کمی شرق آن) بود. وقایع هفدهم شهریور ۱۳۵۷ برای بسیاری آشنا است، و یکی از دلایل آن کشتار، تظاهراتی بود که روز قبل از آن، در تهران واقع شد، که ابعادی گستردهتر از پیش داشت. در روز شانزدهم شهریور ۱۳۵۷، وقتی تظاهرکنندگان به تقاطع خیابانهای «شاهرضا» و «پهلوی» میرسند، صحبت از تغییر این اسامی میشود، و باز هم به طور خودجوش، تظاهرکنندگان روی اسم «پهلوی» در تابلو علامتگذاری طولانیترین خیابان پایتخت، خط میکشند و همانجا با دست، نام مصدق را به عنوان اسم آن خیابان روی پلاکهای خیابان مینویسند. با پیروزی انقلاب، این نام، به طور رسمی روی علائم بزرگترین خیابان تهران باقی ماند. تغییر نام مردمیِ میدان «شهیاد» به «آزادی» هم در همان روز اتفاق افتاد. آقای خمینی، به لحاظ فکری-سیاسی، با آقایان سید محمد بهبهانی، و سید ابوالقاسم کاشانی، و گروه فدائیان اسلام همفکر بود، و اینها همه، موافق کودتای آقای پهلوی بر ضد آقای محمد مصدق بودند. در توصیف موفقیت کودتای امریکایی-انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با اسم رمز عملیات آژاکس، آقای خمینی بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و کودتای ۱۳۶۰ گفت: «…مصدق از اسلام سیلی خورد…» به گفته مرحوم محمد منتظری، آقای خمینی به آقای بهبهانی ارادت خاصی داشت، و در سیاست، وی را استاد خود میدانست، و حتی آقای کاشانی را هم زیاد قبول نداشت. در دورهای که منتهی به کودتای مرداد ۱۳۳۲ شد، آقای خمینی مامور بردن پیام و نامه از طرف آقای بهبهانی، به مراجع و علمای حوزه علمیه قم، از جمله آقای سید حسین طباطبایی بروجردی، بود که آنها را با کودتای امریکایی-انگلیسی، موافق و همراه کند. آقای بروجردی مخالف دخالت معممین در امور سیاسی بود، و از جمله میگفت: «… من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان را ندانم و نتوانم پیشبینی کنم، وارد نمیشوم. قضیهٔ ملی شدن صنعت نفت را نمیدانم چیست، چه خواهد شد و در آینده در دست چه کسانی خواهد بود. البته روحانیت نباید به هیچ وجه با این حرکت مخالفت کند، که اگر با این حرکت مردمی مخالفت کند و این حرکت ناکام بماند، در تاریخ ایران ضبط خواهد شد که روحانیت مانع شد؛ لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکنند…» ضدیت و تخاصم آقای خمینی با آقای مصدق، و کار اصرار آقای خمینی برای گرفتن فتوای موافقت با کودتا از آقای بروجردی بالا گرفت، به طوری که موجب شد وی آقای خمینی را از خود طرد کند. با این مقدمه، یک چنین کسی، ۲۵ سال بعد و در زمان انقلاب ۱۳۵۷، با رویکرد عظیم مردم ایران به آقای مصدق و سیاست موازنه منفی ایشان، مخالفان خط و ربط مصدق، تا مدتی از جمله سکوت اختیار کردند. گهگاه چیزهایی در جلسات خصوصی گفته میشد (مثل اعتراض آقای خمینی به آوردن عکسهای آقای مصدق در راهپیماییها)، ولی غنای وژدان تاریخی مردم و فشار افکار عمومی بسیار زیاد بود (یک دلیل بر این مدعا اینکه در اولین انتخابات ریاست جمهوری در ۵ بهمن ۱۳۵۸، ۷۶٪ مردم به آقای بنیصدر رای دادند و مضاف بر آن، بیش از ۲۰٪ بقیه آرا به کسانی داده شد که مردم آنها را به شکلی «مصدقی» میدانستند. قبل از آن، همین فشار افکار عمومی در طرفداری از آقای مصدق، باعث میشد که قدرتها وقتی خویش را در تنگا و یا حتی در مخاطره میدیدند، خود را مجبور مییافتند به «مصدقیها» روی بیاورند. مثلا استمداد آقای پهلوی در روزهایی که کم کم «پیام انقلاب را شنید» (۱) از مصدقیها برای نجات رژیم پهلوی، و یا انتصاب آقای بازرگان به عنوان نخستوزیر موقت توسط آقای خمینی. (بعد از نزدیک به سه ماه از جنبش خودجوش، امروز هم اگر مستی قدرت، برای آقای خامنهای و شرکا کمترین عقلی باقی گذاشته باشد، اگر برای نجات جان خود و عزیزان خود هم که شده، بهجای مراجعه به اصلاحطلبان، به «مصدقیها» روی میآورند، و خودش داوطلبانه اسم خیابان «ولیعصر» را هم به «مصدق» عوض میکنند!) گرچه خط موازنه وجودی آقای خمینی و شرکا،هر جا در شهرستانها زورشان میرسید، اسم خیابانها و اماکن عمومی را از «مصدق» به اسامی دیگری، بهخصوص «کاشانی» عوض میکردند، ولی تا کودتای خرداد ۱۳۶۰، قدرت این پلیدی و پلشتی را در تهران نداشتند. درست مانند کودتای مرداد ۱۳۳۲، تضاد خط موازنه وجودی آقای خمینی و شرکا، با موازنه عدمی آقایان مصدق و بنیصدر و همراهان، نمیتوانست به کودتای خرداد ۱۳۶۰، نیانجامد. آنها طی یک کودتای خزنده برای حذف آقای بنیصدر، سراغ قوه قضائیه رفتند. ولی چون در آن زمان هنوز تعداد قضات مستقل و آزاده فراوان بود، نتوانستند از طریق قوه قضائیه آقای بنیصدر و همراهان را از سر راه خود بردارند. لاجرم این عمل فاجعهبار را از طریق قوه مقننه و مجلس قلابی اول (۲) به انجام رساندند. در این روزها بود که وزارت کشور طی اطلاعیهای اعلام کرد بنا به پیشنهاد شهردار تهران و اختیارات قانونی وزارت کشور، نام خیابان «مصدق» به «ولیعصر» تغییر مییابد. این اطلاعیه که در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در روزنامه اطلاعات منتشر شد(۴)، از این قرار است: http://pahlaviha.pchi.ir/show.php?page=contents&id=19765 بسمه تعالی به دنبال راهپیمایی عظیم میلیونی روز ۱۵ خرداد جاری مردم تهران در پاسخ به اعلامیههای منافقانه گروهکها و توطئهگران داخلی که نهایتاً منجر به کنده شدن تعدادی از پلاکهای اسامی خیابانهای شهر تهران گردید، بدین منظور و با توجه به خجسته زادروز حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا فدا و بنا به پیشنهاد شهردار تهران و اختیارات قانونی وزارت کشور، نام خیابان مصدق – حد فاصل میدان راهآهن تا میدان تجریش – به ولیعصر تغییر مییابد. ضمناً نام تعداد دیگری از خیابانهای تهران در شورای شهر تهران در حال بررسی است که پس از تایید در وزارت کشور به اطلاع عموم خواهد رسید. محمدرضا مهدوی کنی – وزیر کشور — در این روزها، که چهار دهه منفعل بودن مردم، توسط جوانان هموطن ما، بهخصوص دهه هشتادیها به منقلب شدن مردم مبدل شده است، ایرانیان اندیشهی راهنمای چند هزار ساله خود را باز جستهاند: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش–باز جوید روزگار وصل خویش وصل به اصل موازنه منفی، که مصدق نمادی از آن در دهههای اول قرن ۱۴۰۰ خورشیدی بود. اصلی که امروز جوانان انقلابی و مبتکر هموطنمان، آن را با شعارهای پرشعور خود با صدای بلند گفتند: پشت به قدرت، روی به ملت! پشت به قدرتهای داخلی و خارجی، قدرتهای دولتی و غیردولتی، قدرتهای غربی و شرقی و روی به ملت با حقوقی که همهمکانی، و همهزمانی، و همهکسانی هستند، بدون هیچ تبعیضی همهکسانی هستند. در این نقطه عطف تاریخی ایران، در این دوران بسیارخطیر، برای اینکه برای خود سرنوشتهای خوب و خوبتری بسازیم، ما با یک ضرورت حیاتی روبرو هستیم: یک ائتلاف و اتحاد گسترده، و هرچه فراگیرتر! این تنها اتحاد و ائتلاف ضروری و حیاتی در این دوران خطیر، فقط میتواند بر اساس این سلب و ایجاب شکل بگیرد: پشت به قدرت، روی به ملت! این انقلاب، این سلب انقلابی (پشت به قدرت)، و این ایجاب انقلابی (روی به ملت و حقوق) است که که این اتحاد نانوشته و این ائتلاف انقلابی را در شکل هستههای مردمیِ حقوقمدار، از جمله به شکل «جوانان محلات…» شکوفا کرده است. این انقلاب است که قدرتهای داخلی، و نیز قدرتهای خارجی را از مشاهده جنبش خودجوش خشونتزدا در ایران متعجب کرده، و آنها را در خاموش کردن شرارهی اخگرهای آن فلج کرده است. «پهلوی» و «ولیعصر»، نامهایی هستند که قدرتهایِ دولتیِ داخلی به ما مردم ایران تحمیل کردند. حالا هم که انقلاب، ابعاد کیفی و کمی والاتری گرفته، گوگل، یک ابرشرکتِ فرامرزی، به عنوان یک قدرتِ خارجیِ غیردولتی، برای خود ولایت نداشتهای بر مردم ایران فرض کرده، و فعلا معلوم نیست تحت فشار کدام لابی، فضولی را به آن حد رسانده که برای خیابانی در پایتختِ وطن ما اسم تعیین کرده است. تا این زمان، هیج معلوم نیست که اجازهی چنین فضولی را چه کسی به گوگل داده، و چگونه این ابرشرکت، دانسته و یا نادانسته، وارد این جبهه از جنگ روانی علیه ما مردم شده است. – با توجه به مطالبی که در این نوشته عرض شد، در این بهار انقلاب ایران، به جوانان انقلابی وطن، این پیشنهاد را ارائه میدهم: تعویض اسم امکان عمومی که با اسامی ضدانقلاب نامگذاری شدهاند در تمامی شهرها و شهرستانهای ایران، به میدان و یا پل، و… و یا خیابان «مصدق» همچنین تعویض اسم طولانیترین خیابان تهران از «ولیعصر» به خیابان «مصدق» علی صدارت https://alisedarat.com/contact-us/ ❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊ پانویسها: (۱) آبان ۱۴۰۱، آبان ۱۳۹۸، و آبان ۱۳۵۷-پهلوی:من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم! https://alisedarat.com/1401/08/15/9731/ – و نیز: اولین باری که یک مقام رسمی دولتی کلمه ” انقلاب ” را بکار برد خود پادشاه ایران بود. متن سخنرانی معروف رادیو تلویزیونی محمدرضا شاه پهلوی در چهاردهم آبان ۱۳۵۷ تحت عنوان: “صدای انقلاب شما را شنیدم” معروف شد، بدین شرح است: محمدرضا پهلوی، آخرین «شاه» ایران: «…من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم…» https://youtu.be/T5al9kHvmOU ❊ (۲) انتخابات مجلس اول مهندسی شده و اکثر «نمایندگان» تقلبی بودند. این مجلس و رای آن در باره «عدم کفایت» و «عزل»، غیرقانونی بود https://alisedarat.com/1401/01/12/8561/ – و نیز: تلاشی برای مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، با غنای وژدان تاریخی. به مناسبت سالروز «انتخابات» مجلس اول https://alisedarat.com/1399/12/24/7269/ – تقلب در انتخابات مجلس اول و اسناد مغفول مانده https://alisedarat.com/1396/02/16/3459/ – ملاحظاتی پیرامون انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی بعد از انقلاب https://alisedarat.com/1393/12/03/2192/ ❊ (۳) نطق خامنهای در مجلس برای انجام آخرین مرحله کودتای ۱۳۶۰ https://alisedarat.com/1397/03/28/3640/ ❊ (۴) اطلاعیه وزارت کشور در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مبنی بر تغییر نام خیابان «مصدق» به «ولیعصر» منتشر شده در روزنامه اطلاعات. http://pahlaviha.pchi.ir/show.php?page=contents&id=19765 از: گویا Share this: