در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند
حکومت های دیکتاتوری در ایران به ویژه حکومت اسلامی، همیشه از به وجود آمدن حزب ها و کانون های تبادل نظر شهروندان جلوگیری کرده اند. اما سندیکاهای صنفی و انجمن های مردمی نیروهای پراکنده مردمان را گرد هم آورده اند و موفق به تشکیل شورای هماهنگی شده اند. این شورا با پذیرفتن مسئولیت در یک دولت موقت گذار و با پشتیبانی توده های میلیونی مبارزان که در خیابان ها هستند به خودی خود جانشین و رقیب سیاسی حکومت دیکتاتوری اسلامی می تواند باشد.
نمایندگان سندیکای معلمان، نمایندگان سندیکای کارگران، نمایندگان کارگران هفت تپه، نمایندگان همه ی سازمان های صنفی از میان زحمتکشان برخاسته اند. این نمایندگان در میان همکاران خود به پاکی و فداکاری شناخته شده هستند. برگزیدگان انجمن های هنری و انجمن های محلی هم مورد اطمینان دوستان خود هستند. جبهه ملی ایران هم با افت و خیزهای خود پیشینه ی روشن و پاکی دارد و مورد اعتماد همگان است. جبهه ملی می تواند و باید مسئولیت برپایی یک شورای هماهنگی از نمایندگان همه ی صنف ها و گروه های اجتماعی و سیاسی را به عهده بگیرد. این شورا می تواند با رأی گیری یک گروه کوچکتر را برای اداره ی کشور برگزیند. مهمترین کار این گروه برپاساختن مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی است که شیوه اداره ی کشور را تعیین می کند. با برپایی یک دولت موقت، این گروه چه آزاد باشند و زندانی نشوند و چه به زندان بیافتند که هرگز باکی از آن ندارند، مبارزان درون کشور دلگرم می شوند و مبارزان بیرون از کشور هم به پشتیبانی از آن ها می پردازند. حکومت اسلامی حتا اگر افراد دولت موقت را هم بکشد و از میان بردارد هزاران زن و مرد رزمنده هستند تا دولت موقت تازه ای را اعلان کنند. مبارزه ی میدانی این نیست که جوانان ما از زن و مرد در خیابان ها کشته شوند. عرصه نبرد همه ی ایران است و باید یک مشت آخوند انگل و خونخوار از قدرت برکنار و دادگاهی شوند. آنچه در اینجا آمده است بی گواه و بی پشتوانه نیست، از آغاز انقلاب مشروطیت هزاران ستارخان، قره العین، میرزا جهانگیر خان، پروانه اسکندری( فروهر)، بیژن جزنی، ندا آقا سلطان، شیرین علم هولی، مهسا امینی، مهسا موگویی، نیکا شاکرمی، حدیث نجفی و ... برای رسیدن به آزادی و حاکمیت ملی کشته شده اند.
جبهه ملی از همان آغاز حکومت اسلامی با دولتی کردن دین و دخالت دین در کارهای کشوری مانند قانونی کردن قصاص و دیگر احکام کهنه ی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش مخالفت کرد و خمینی فتوای ارتداد جبهه ملی را صادر کرد. همه ی کسانی که به ایران و سعادت مردمان کشورمان پایبند بودند و هستند در این چهل و چهار سال حکومت شوم جمهوری اسلامی به شیوه های گوناگون راه حل های درست و خردمندانه را به سران حکومت پیشنهاد کرده اند اما این حکومت دست نشانده تنها ویرانی کشور و کشتار مردمان میهن دوست را در برنامه ی خود داشته است. نتیجه دشمنی های بی امان و بیرحمانه ی آخوندها با ایران و ایرانی همین رستاخیز سراسری است که روز به روز گسترده تر و با تجربه تر می شود. حکومت آخوندها راهی جز پذیرفتن بی درنگ سه پیشنهاد خردمندانه ی جبهه ملی را ندارد:
"جبهه ملی ایران نه اکنون، بلکه چهار سال قبل به دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی هشدار داد و پیشنهاد کرد که برای خارج کردن کشور از این حالت به شدت بحرانی سه گام معقول و منطقی بر دارد.
به عنوان اولین اقدام،
زندانیان سیاسی و عقیدتی و معترضان را در سراسر کشور آزاد نماید.
در گام بعدی
آزادی های اساسی و اولیه ملت ایران،آزادی احزاب و اجتماعات، آزادی مطبوعات و رسانه ها و آزادی انتخابات را بپذیرد و محترم بشمارد.
در گام سوم
بستر لازم برای تشکیل یک مجلس ملی واقعی جهت سامان دادن به اوضاع ویران کشور و تعیین نظم آینده آن را فراهم کند. "
جبهه ملی ایران می دانست و می داند که این نقشه ی راه خردمندانه برای سر و سامان دادن به کشور را نه آخوندها و نه اربابانشان نمی پذیرند و به آسانی زیر بار آن نمی روند. آن نیروی فرادولتی که برای خمینی این امکان را فراهم کرد که دولت تعیین کند می دانست که آخوندها هیچگونه آگاهی و دانشی در کشورداری ندارند. همین دلیل برای بیگانگان که هدفی جز نابودی و ویرانی ایران نداشتند و ندارند کفایت می کرد و این هدف آن ها هم تا کنون گام به گام انجام پذیرفته است. روزی رفسنجانی در یک سخنرانی که از تلویزیون پخش شد خطاب به طلبه ها و آخوندها گفت؛ " برادرا قبول مسئولیت کنند نترسند، مگر روزی که من به وزارت کشور رفتم، می دانستم اندیکاتور چیه؟" شورای انقلاب چون می دانست که حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی از وزارت و کارهای اداری چیزی نمی داند در حکم او نوشت سرپرست وزارت کشور. او خودش هم بعدها اعتراف کرد که از کشورداری هیچ نمی دانسته است. امروز برای بیشتر هم میهنان ما آشکار شده است که همه ی آخوندها و چاقوکشان و آدمکشان از رهبرشان تا وزیر ، وکیل، سپاهی و بسیجی؛ یک مشت جنایت کار ضد بشر و ضد ایرانی هستند. در چهل و چهار سال گذشته این نامردمان و این حکومتگران نالایق کاری جز ویرانی میهن ما، دزدی و غارت، به حراج گذاشتن خاک و دارایی های کشور و نیز کشتار هم میهنانمان انجام نداده اند. امکان دارد این موجودات ضد ایرانی در برابر قیام یک پارچه ی ملت ایران در سراسر کشور یک بار دیگر دست به ترفند و نیرنگ بزنند و مانند بهمن ۱۳۵۷ به شیوه ای دیگر خون ریخته شده ی فرزندان ما را به سود خودشان مصادره کنند.
جبهه ملی ایران و دیگر رهبران سیاسی و اجتماعی کشور ما باید مسئولیت بپذیرند و اجازه ندهند یک شیاد دیگری سکان انقلاب را در دست بگیرد و فاجعه ۵۷ تکرار شود. رهبران میدانی توده های جان به لب رسیده ی انقلابی، رهبران سندیکاها، نمایندگان حزب ها و انجمن های محلی و انجمن های هنری و شخصیت های ملی در داخل و خارج کشور باید با رهبری جمعی و شورایی برای عملی کردن و انجام سه خواست اصولی بالا تلاش کنند. مقدم ترین و فوری ترین کار در این لحظه ی حساس تاریخی آزادی زندانیان سیاسی، آزادی حزب ها و رسانه های همگانی و همچنین ایجاد مجلس مؤسسان است. آخوندها یا با پذیرفتن این اقدامات اساسی و مسالمت آمیز با رهبران سیاسی و اجتماعی کنار می آیند و راهی برای ادامه زندگی خود فراهم می کنند و یا سرسختی می کنند و به دست توده های خشمگین مجازات می شوند.
منوچهر تقوی بیات
از همسازان حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
بیست و ششم مهرماه ۱۴۰۱خورشیدی برابر با ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲ میلادی