کاظم کردوانی : قریب چهل و چهار سال پس از تاسیس حکومت اسلامی و تلاش دائمی این حکومت برای اسلامی کردن محتوای آموزشی در مدارس، امروز یکی از شعارهای محوری معلمان معترض این است که “مدرسه جای آخوند نیست.” در واقع، جنبش معلمان و جنبش زنان در ایران گرانیگاه نبرد اجتماعی برای آزادی و تأسیس یک نظام عرفیگرا و دموکراتیک است که متأسفانه جنبش سیاسی ایران هنوز توجه لازم را به آنها نکرده است.”
با دستگیر کردن همزمان نمایندگان معلمان و کارگران اعتصابی و همچنین دو شهروند فرانسوی، دستگاه های امنیتی ایران می کوشند اعتراضهای جاری معلمان را توطئۀ خارجی جلوه دهند. این دست اقدامها و ادعاها در جمهوری اسلامی ایران تازگی ندارند. اما آیا نسبت دادن اعتصاب های فرهنگیان به خارج گویای نوعی نگرانی یا حساسیت ویژه حکومت نسبت به جامعۀ معلمان و جنبش آنان نیست؟ اعتصاب و اعتراض معلمان چه جایگاهی در اعتراض های جاری کشور دارند و چه نقشی می توانند در سمتگیری و آیندۀ این اعتراض ها برای دستیابی به یک جامعۀ آزاد و سکولار داشته باشند؟
کاظم کردوانی، پژوهشگر و سردبیر نشریه “سپهر اندیشه” در پاسخ به این پرسش ها و پرسش های دیگر از جمله گفته است:
“تلاش پیوسته حکومت برای نسبت دادن اعتراض ها و مطالبات اجتماعی مردم ایران به توطئۀ خارجی نشانۀ عجز و بی درایتی حکومتی است که قادر نیست به کمترین خواستۀ طبیعی مردم پاسخ شایسته بدهد. دستگیری دو شهروند فرانسوی آنهم به این اتهام که یک جنبش بزرگ اجتماعی در کشور راه انداخته اند نه فقط به گونۀ خود گویای همین عجز و ناتوانی حکومت است، بلکه باید مایۀ سرافکندگی حاکمان اسلامی نیز باشد، چون دو نفر قادرند از خارج بیایند و در کشور یک حرکت بزرگ اجتماعی به راه بیندازند…
با این حال، مطلب مهم این است که بیش از پانصد هزار آموزگار در مقاطع دبستانی و دبیرستانی در ایران فعالیت دارند و این تعداد آموزگار به طور روزمره نیز با پانزده میلیون دانش آموز سروکار دارند. در واقع، هیچ خانوادۀ ایرانی را نمی توانیم بیابیم که به نوعی با مسئلۀ آموزش و پرورش درگیر نباشد.
از مجموع پانزده میلیون دانش آموز کشور ٨۵ درصد آنان در مدارس دولتی تحصیل می کنند و پانزده درصد دیگر آنان در مدارس خصوصی یا باصطلاح “غیرانتفاعی”. با این حال، هشتاد درصد قبولی های کنکور سراسری دانشگاه های کشور را دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی تشکیل می دهند و تنها ٢٠ درصد باقی مانده قبولی های کنکور به مدارس دولتی تعلق دارند. به بیان دیگر، نظام آموزشی کشور خود عامل تشدید کنندۀ شکاف و اختلاف طبقاتی است و همین شاید میان جنبش معلمان و جنبش کارگران و تهیدستان کشور یک رابطۀ نزدیک به وجود آورده تا آنجا که یکی از اهداف بزرگ جنبش معلمان از میان بردن شکاف طبقاتی است که با نظام آموزشی کشور آغاز و در عین حال نهادینه می شود.
با این حال، یکی از آسیب های جنبش معلمان عدم مشارکت گستردۀ همۀ معلمان در اعتصابات جاری فرهنگیان است، هر چند این عدم مشارکت به هیچ وجه به معنای رضایت از وضعیت موجود یا وضعیت معلمان به طور اخص نیست. بسیاری از معلمان از اعتصاب های فرهنگیان دفاع می کنند. اما، هنوز حاضر نیستند حمایت شان تظاهر خیابانی پیدا کند.
آسیب دوم و شاید مهمتر اعتراض فرهنگیان خود دانش آموزان هستند. بالاخره باید پرسید : این پانزده میلیون دانش آموز امروز کجا هستند؟ در واقع، نقص بزرگ امروز جامعۀ ایران نبود یک همبستگی اجتماعی یا ملی است، آنهم میان بخش های مختلف جامعه که دست به اعتراض و اعتصاب زدهاند. بی شک ترس و سرکوب یک عامل مهم و بازدارندۀ شکلگیری همبستگی اجتماعی هستند. اما، عامل بازدارندۀ مهم دیگر خلاء فکری و سیاسی دورۀ حاضر است. یعنی فقدان امید و آرمان های اجتماعی که بتوانند حلقه های متعدد اعتراضات اجتماعی را به هم متصل کنند. این خلاء فکری هم در سطح جهانی بارز است هم در سطح ملی. اما، آثار منفی آن در ایران در نبود احزاب مستقل و همچنین در نبود امید و دورنمای سیاسی روشن مضاعف شده اند.
با این همه، نبرد دائمی دولت اسلامی با نظام آموزشی کشور، تلاش پیوستۀ قدرت طی چهل و چهار سال گذشته برای باصطلاح اسلامی کردن مدارس و محتوای درسی و آموزشی بیش از هر چیز شکست نظام اسلامی را آشکار می کند. قریب چهل و چهار سال پس از تاسیس حکومت اسلامی و تلاش دائمی این حکومت برای اسلامی کردن محتوای آموزشی در مدارس، امروز یکی از شعارهای محوری معلمان معترض این است که “مدرسه جای آخوند نیست.”
در واقع، جنبش معلمان و جنبش زنان در ایران گرانیگاه نبرد اجتماعی برای آزادی و تأسیس یک نظام عرفیگرا و دموکراتیک است که متأسفانه جنبش سیاسی ایران هنوز توجه لازم را به آنها نکرده است.”