نبود حاکمیت ملی یعنی بردگی و اسارت : منچهر تقوی بیات

img

این مقاله بیش از  یک سال پیش درباره ی دکتر احمد رضا جلالی دانشمند ایرانی اسیر در دست حکومت اسلامی نوشته شده است. هم میهنان گرامی با هر امکانی بکوشیم تا از اعدام او جلوگیری کنیم.

https://www.poosheh.com/new-poosheh/maghallat-361-03.html

نبود حاکمیت ملی یعنی بردگی و اسارت

 

 

دکتر احمد رضا جلالی پیش از زندان در سوئد و پس از آن در ایران برگرفته از روزنامه اکسپرسن در سوئد

این پیکره ها از دکتر احمد رضا جلالی دانشمند و پژوهشگر ایرانی – سوئدی در رسانه های جهانی نشان داده شده است. دکتر جلالی که برای چند سخنرانی علمی به ایران رفته بود اکنون چند سال است که در زندان و در زیر ضد انسانی ترین شکنجه ها بسر می برد. یک عده آدم بی سواد، آدم کش و جاسوس یک چنین دانشمند شناخته شده و ارزشمندی را به اتهام جاسوسی، زندانی، شکنجه و محکوم به اعدام می کنند تا بتوانند از دولت سوئد باج بگیرند. خامنه ای خیال می کند که همه ی حاکمان جهان مانند خودش می توانند هر غلطی بکنند و کسی هم نتواند چیزی بگوید. او نمی داند که حکومت سوئد مانند حکومت ایران نیست که بتواند هر جنایت و ستمی را  بی پروا و گستاخانه در برابر چشم جهانیان انجام دهد. چند رأی شهروندان سوئدی می تواند حکومت معتبری مانند حکومت سوئد را در چند دقیقه برکنار کند. در سوئد پاسدار و بسیجی و لباس شخصی و پری بلنده و زهرا خانم کاره ای نیستند و قانون می تواند نخست وزیر و شاه را هم به پای میز دادرسی بکشد.

از دولت سر همین حاکمان بی اختیار مانند خامنه ای، در این سوی جهان به اساس قانون های نانوشته و غیر رسمی حاکمان کشورهای باختری خون مردمان کشورهای واپس نگه داشته شده حلال است و به همین دلیل است که خامنه ای هر خلافی را می کند و کسی هم جلویش را نمی گیرد. در کشورهای اروپایی به خاطر منافع اقتصادی این کشورها (نه منافع خصوصی حاکمان) غارت مال و جان مردمان کشورهای فقیر مجاز است. در این کشورها گردو در خانه ی قاضی فراوان است اما حساب و  کتاب دارد و ممیزی می شود حتا اگر یک پول هم کم و زیاد شود و حساب ها با قانون نخواند نه تنها قاضی بلکه دستگاه قضایی هم زیر سؤال می رود و حساب همه کس از ریز و درشت را رسیدگی می کنند تا آن یک پول را پیدا کنند. قانون در این کشورها از اراده ی مردمان و رأی آنان سرچشمه می گیرد. قانون در این کشورها از منافع و حقوق همه ی مردمان حتا کودکان بی سرپرست هم مانند حق و حقوق دولت مردان حمایت می کند. اما درست از دولت سر چنین کشورهای قدرتمند است که بیش از صدها سال است که روزگار مردمان ما سیاه و سیاه تر می شود.

در خیابان ها، در شهرها، در روستاها و در کوه ها و در هرجا که ایرانیان زندگی می کنند در تیررس آدمکشان حکومتی هستند. هزاران هزار زندانی در سراسر ایران در زندان های دژخیمان حکومتی در مرز مرگ و زندگی بسر می برند. در ایران ضد بشرها حکومت می کنند. خامنه ای، حسن روحانی، جواد ظریف و دیگر سردمداران حکومت اسلامی اگرچه به ظاهر مانند بقیه ی انسان ها هستند اما از نظر خوی و روان و اندیشه هیچ شباهتی به هیچ موجود دوپایی ندارند، چنگیز، اصغرقاتل، فرانکشتاین، هیتلر و هر کسی حتا از این ها بدتر هم به پای رذالت و شقاوت این حکومتگران در ایران اسلامی نمی رسد. در جلوی چشم جهانیان واکسن کرونا را از بیش از هشتاد میلیون انسان ایرانی دریغ می کنند. در هنگام بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله روستاها و مناطق آسیب دیده را محاصره می کنند تا کمک ها به مردمان نیازمند و آسیب دیده نرسد. بهترین فرزندان ایران را زندانی می کنند و آنها را در زندان ها در زیر شنکجه های گوناگون از بین می برند و یا اعدام می کنند. اعتیاد و فقر و فحشا و درنده خویی را اشاعه می دهند. بیش از چهل سال است با جنگ، ترور و وحشت ملت ما را روز به روز نابود می کنند. آخوندها و چاقوکشان و شعبان بی مخ های کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ چهل و چند سال است که جان و مال و زندگی میلیون ها ایرانی را به تاراج می برند و هیچ کس در جهان غم هم میهنان ما را ندارد.  

از ۲۳ آذر ۱۲۸۴ که ملت ایران برای برپایی عدالتخانه اعتصاب و تحصن کردند تاکنون یک صد و پانزده سال می گذرد و ملت ایران همچنان با زور و پشتیبانی مالی و نظامی انگلیس، آمریکا، آلمان، روسیه، چین و دیگر غارتگران دنیا، در چنگ دیکتاتورهای خون آشام گرفتار هستند. تنها پانزده سال پس از فرمان مشروطه برای برپایی مجلس نمایندگان ملت ایران، رضا ماکسیم با کمک اردشیر ریپورتر و ژنرال آیرونساید فرمانده ی نیروهای انگلیس در ایران، بر ضد حاکمیت ملی در کشورمان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را انجام داد. او بیست سال با کشتار بیرحمانه ی اندیشمندان و میهن دوستان ایران را در زیر سرنیزه و در خفقان سیاسی و اجتماعی گرفتار کرد و کشورمان را از پیشرفت و ترقی واقعی بازداشت. کشورهای غربی برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در ایران دربار و شهرنوی تهران را مورد حمایت خود قرار دادند و با راه انداختن کارناوال های پر زرق و برق و همچنین با خرید و فروش کالاهای مصرفی و رونق دادن به دلالی و دزدی کشور ما را به سوی یک جامعه ی مصرفی نیمه مدرن کشاندند. دربار و شهرنو هیچکدام زشت تر و مبتذل تر از آدمکشی و جنایت نیستند. من از به کار بردن این واژه نه تنها شرم ندارم بلکه بر این باورم که یک تن فروش و یک دزد سرگردنه به یک سیاستمدار خوش لباس و ادوکلن زده مانند فلانی نژاد و یا یک آخوند مردم فریب، شرف دارد.

نه رضا ماکسیم( ماکسیم نام یک جنگ ابزار انگلیسی است)، نه پسرش محمد رضا و نه خمینی و خامنه ای و آخوندهای بی سواد و مفت خور هیچکدام توانایی علمی و نظامی و اقتصادی برای حکومت کردن در ایران را نداشته و ندارند. این دستگاه های جاسوسی قدرتمندترین کشورهای جهان و جاسوس های آنان هستند که خامنه ای و روحانی را مانند عروسک های خیمه شب بازی، به رقص و سخن گفتن وامی دارند. رضا ماکسیم (شصت تیری) بی سواد که نوکران بیگانگان لقب سردار سپه و فرمانده ارتش نوین ایران به او دادند، در سوم شهریور ۱۳۲۰ بدون آن که یک تیر شلیک کند ایران را ترک کرد. محمدرضا شاه، پسر همان شاه فراری که خود را بزرگ ارتشداران فرمانده می نامید هم آن ارتش پرهزینه و ناکارآمد را رها کرد و ایران را و آن ارتش و همه ی ثروت های ایران را به دست غارتگران و آخوندها سپرد.

پس از گم و گور شدن شاه فقید و به دلیل جنگ جهانی و ویرانی ها و بدبختی های ناشی از جنگ در اروپا و کشورهای باختری، ایران تا اندازه ای از زیر فشار سیاسی غربی ها بیرون آمد و با جانفشانی های دکتر مصدق و یارانش صنایع نفت در سراسر کشور ملی شد و آزادی و دموکراسی آغاز به گسترش کرد. تلاش های انگلیس برای سرنگونی دولت مردمی دکتر مصدق در سی ام تیر ۱۳۳۱ خورشیدی و همچنین در نهم اسفند، در ترور دکتر فاطمی و کشتن تیمسار افشارطوس رییس شهربانی دولت دکتر مصدق در اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ به نتیجه نرسید. انگلیس ها ناچار شدند دولت آمریکا را در غارت ایران با خود شریک سازند و کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ را انجام دادند. پس از بازگشت شاه فراری از ایتالیا به ایران کشتار میهن دوستان و نخبگان سیاسی در ایران بالاگرفت. دانشگاه تهران را اشغال نظامی کردند و دانشجویان را به گلوله بستند. زندان ها را از کنشگران سیاسی انباشتند و جوخه های مرگ دسته دسته بهترین فرزندان این آب و خاک را تیرباران کردند. جوانان مبارز و  میهن دوست را ساواک کوچه به کوچه و خانه به خانه جستجو می کرد و در جا و بدون دادرسی می کشت. در سال ۱۳۵۵ خورشیدی گروهی از زندانیان را آدمکشان ساواک در دره های اوین بی هیچ بهانه ای اعدام کردند. همه این جنایات را دربار پهلوی با همکاری پااندازهای شهرنو و سیاستمداران خوش لباس و دانشگاه دیده انجام داد. سر انجام در سال های ۵۶ و ۵۷ پس از جنگ و گریزهای خیابانی، پس از شکار رزمندگان سیاسی در هر کوی و برزن، پس از جنگ و گریز در جنگل های سیاهکل، توده های انبوه به خیابان ها آمدند. شاه با دهان خودش گفت که: «صدای انقلاب شما را شنیدم» و باز از ایران و از دادرسی در برابر دادگاه تاریخ فرار کرد.

در آن روزهایی که در سراسر کشور مردمان ما را به گلوله می بستند خمینی و گروهی شیاد در پاریس به جهانیان دروغ و خدعه می فروختند و خود را برای سوار شدن بر امواج انقلاب ایران آماده می کردند. خمینی در برابر میکروفون ها و دوربین های خبرگزاری های جهان شب و روز دروغ می گفت و از هیچ کس حتا خدای دروغین خود هم شرم نمی کرد و ترس نداشت. او وعده ی آزادی زنان و عطوفت اسلامی می داد. روزی که او به ایران بازگشت در گورستان بزرگ شهر با صدای بلند سخنانی گفت که آن سخنان در سراسر جهان پخش شد و در تاریخ ثبت است. او چنین گفت: «دلخوش نباشید که مسکن فقط می ‏سازیم، آب و برق را مجانی می‏ کنیم برای ... معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می ‏دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می ‏رسانیم ...». امروز پس از چهل و چند سال همه ی جهانیان می بینند و مردم ایران با پوست و گوشت و استخوان خود حس می کنند که این دروغ ها بیش از هزار و چهار صد سال است که از دهان آخوندهای دروغگو برای غارت و فریب مردمان بی گناه و بی خبر از همه جا گفته می شود.

در یک صد و پانزده (۱۱۵) سال گذشته بیگانگان و نوکرانشان در ایران، ملت ما را از حق رأی دادن، انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم کرده اند. حق حاکمیت ملی را از مردمان ما سلب کرده اند و در برابر پرسش ساده و منطقی مردم ما ؛ "رأی من کجاست؟"گلوله به مغز آنان شلیک می کنند. تا روزی که ما نتوانیم با رأی خود نمایندگان خود را بر اریکه ی فرمانروایی بنشانیم و اداره ی کشور خود را به دست نمایندگان خود بسپاریم، دکتر احمد رضا جلالی و هزاران هزار دانشمند و فرهیخته و مردمان معمولی ما، در زندان ها کشته خواهند شد. ما باید با خردجمعی و نیروی پرتوان ملت ایران کشورمان را از دست بیگانگان و آخوندها رهایی بخشیم. همانگونه که در سال های سده ی گذشته دیدیم، آخوندها هم مانند پهلوی ها هر  از  چندی با زورسرنیزه، تبلیغات، ساندیس و رشوه، نمایشی به نام انتخابات راه می اندازند و به جهانیان نمایش می دهند که در ایران دموکراسی و انتخابات هست. همه ی سیاستمداران در جهان غرب می دانند که نوکرانشان در ایران دروغ می گویند، آدم می کشند و جنایت می کنند. بیگانگان تنها به غارت کشور ما می اندیشند، آن ها آشکارا و در نهان با نوکرانشان در ایران قراردادهای پر سود می بندند و در نهان جام های پیروزی خود را برای غارت ملت ما به هم می زنند و به گیس و ریش مردمان خوش باور در جهان می خندند.

منوچهر تقوی بیات

بهمن ماه ۱۳۹۹ خورشیدی برابر با فوریه ۲۰۲۱ میلادی