سنت زیبای چهار (چار) شنبه سوری   را پاس می داریم                                       ضیاء مصباح

img

سنت زیبای چهار (چار) شنبه سوری   را پاس می داریم                                       ضیاء مصباح

در شب آخرین چهارشنبه‌ی اسفند ماه هر سال  ایرانیان همه با هم با شادی تمام و خوشحالی جشن می‌گیرند و آداب و رسوم زیبا و خاصی برگزار می‌کنند.

این مراسم ریشه در آیین‌های ملی و باستانی سرزمین پاک و بزرگ ما دارد و بعد از حدود 3750 سال کماکان با شکوه خاصی برگزار می‌شود و از قدیمی‌ترین زمان‌های تاریخ تاکنون پایدار مانده و حوادث روزگار نتوانسته است خللی بر آن وارد کند، به این دلیل که ایرانیان با تمام وجود از این گونه مراسم  به خوبی مراقبت کرده و می‌کنند.

آیین این شب بین تمام ایرانیان چه کرد و چه ترک و دیگر اقوام بلوچ و فارس، لر و ترکمن، عرب زبانان ایرانی و همه و همه‌ی اقلیت‌های باهوش و با همت مذهبی و تمامی ایران تباران ... معمول است.

این جشن از سیستان و کرمان تا آذربایجان‌ها، از خراسان شمالی تا خوزستان، از گیلان و مازندران تا فارس و بوشهر و تمام این دشت وسیع که ایرانش مینامیم با شوق فراوان و دلبستگی خاص آشکار می‌شود.

ایرانیانی که از دیار خود دور افتاده‌اند نیز آن را فراموش نکردند و هر کجا هستند آن را برپا می‌دارند.

این یادواره تشریفاتی گوناگون دارد: بخشی از این تشریفات عمومی و مشترک میان تمام مردم ایران و ملل دیگر آریایی‌ست و بخشی دیگر خصوصی است.

زیباترین و قدیمی‌ترین آداب این شب آتش افروختن و جستن از آن و شادی کردن در کنار آتش است، زن و مرد، پیر و جوان در صحن‌خانه، در سر چهارراه وخیابان‌های شهر و روستا از روی این اخگرهای افروخته یکی پس از دیگری جستن می‌کنند و هر بار می‌گویند، زردی من از تو سرخی تو از من، یعنی زردی بیماری و  ناتوانی را از من بستان و سرخی، شادابی و تندرستی را که در خود داری به من ببخش.

چنانچه آتش افروزی درون خانه باشد پس از سوخته شدن، خاکستری را که از آتش می‌ماند در خاک‌اندازی جمع و از خانه بیرون می‌برند، آن کس که آن را بیرون برده در بازگشت در می‌زند و از درون خانه از او می‌پرسند کیستی؟ از کجا آمدی و چه آورده‌ای؟ پاسخ می‌دهد: که منم، از عروسی آمده و تندرستی آورد‌ه‌ام (امروز با زندگی آپارتمانی این مراسم محدودتر شده است).

در آیین‌های خاص می‌توان به کوزه‌ شکستن، آجیل خوردن، فال گوش ایستادن، گره گشایی، آش بیمار ، فال گرفتن و ... که در نقاط مختلف کماکان انجام می‌شود اشاره کرد.

کوزه شکستن: این آیین در بسیاری از نقاط ایران معمول است و عقیده‌ دارند بلاها و قضاهای بد را که در کوزه ریخته‌اند بعد از شکستن آن دفع می‌شود.

آجیل خوردن: در شب چهارشنبه سوری آجیل خوردن از رسوم و آداب مخصوص است و باید آجیل شور و شیرین باشد.

فال گوش ایستادن: کسانی که حاجتی دارند در این شب نیت می‌کنند و بر سر رهگذری به فالگوش می‌ایستند، نخستین عابری که گذشت به سخن او توجه می‌کنند و آن گفته را در استجابت مقصود به فال نیک یا بد می‌گیرند.

گره گشایی: کسانی که بخت ایشان گره خورده و مشکلی در کارشان رخ داده گوشه‌ی پارچه‌ای را گره زده بر سر راهی می‌ایستند و از اولین کسی که گذشت می‌خواهند آن گره را بگشاید و عقیده دارند گره از کار فرو بسته به این تریتب باز می‌شود.

آش بیمار: در خانه‌ای که بیماری باشد باید در شفای او کوشید که بیماری او به سال دیگر که چند روز بعد است نرسد، برای این کار آشی می‌پزند که به آش بیمار یا آش امام زین‌العابدین معروف است.

قبل از تهیه آش درب منزل همسایه‌ها را می‌زنند و یا قاشق به ضرب مسین که همراه دارند می‌کوبند، صاحبخانه باید چیزی که بتوان در آش ریخت یا مقداری پول در آن ظرف بریزد، با آن مواد و پول لوازم آش را تدارک می‌بینند و آن آش را به بیمار و بقیه را به نیازمندان می‌دهند و معتقدند این آش هر دردی را شفا می‌دهد.

و بالاخره یکی از شیرین ترین آداب چارشنبه سوری که بیشتر جنبه بازی و تفریح دارد فال گرفتن با بولوئی (کوزه‌ کوچک دهان گشاد) است، دختران جوان چیزی را که نشانه‌ای از خود آنها باشد در کوزه می‌اندازند و اشعار مختلفی که بتوان با آن تفأل کرد بر قطعه‌ی کاغذی نوشته و تا کرده در آن کوزه می‌ریزند و از دختر کوچکی می‌خواهند دست در کوزه کرده کاغذی را بیرون آورد و یکی از حاضران آن شعر را می‌خواند و سپس همان دختر یکی از اشیاء را بیرون می‌آورد، آن شعر فالی است در حق صاحب آن نشانه.

در شهرهای مختلف کم و بیش امروز هم با همه‌ی تغییرات بنیادین، بخشی از این مراسم انجام می‌شود و در بعضی نقاط با آب و تاب بیشتر ...

مثلاً در بعضی از شهرها از روزنه‌ی بخاری یا شومینه طنابی داخل اتاق یا سالن کرده به وسیله‌ی آن چیزی را طلب می‌کنند، صاحب مکان اولین چیزی را که در دسترس دارد به طناب می‌بندد و طناب را بالا می‌کشند آن چیزی که به طناب بسته شده است بیانگر پاسخ فال طناب به دست است، مثلا اگر پاره‌ای نان باشد آن را به فال نیک گرفته که وفور نعمت و اگر شیرینی به طناب ببندد نشانه شیرین کامی است و مثلا اگر جارویی به آن بسته شود آن را بد و به مفهوم خانه خرابی می‌دانند.

ناگفته نماند این جشن مانند بیشتر جشن‌های ایرانی به ستاره شناسی بستگی دارد و مبدأ همه‌ی حساب‌های علمی تقویمی است.

در آن روز در 1734سال پیش از میلاد  3757سال قبل  ) زرتشت پیامبر باستانی ایرانی وحدانیت را برای اولین بار در جهان در جامعه‌ی آن روز سر داد و پندار، گفتار و کردار نیک را که بنیاد سعادت انسان‌ها و همه‌ی ادیان بر آن استوار است به عنوان رمز بقا مطرح کرد.

---------------------------------------

**و به عنوان كارت تبريك و به تبعیت از روش شادروان  پدرم در دهه 20، 30 و ...  

 سه چیز را هرگز از دست ندهید : آرامش، امید، صداقت.

به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد.

ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیموده ایم می توانیم هدایت کنیم.

تغییر دهندگان اثرگذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا می کنند.

آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.

هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است.

دانستن کافی نیست، باید به دانسته خود عمل کنید.

کسی که دارای عزمی راسخ است، جهان را مطابق میل خویش عوض می کند.

انسان باید ازهر حیث چه ظاهر و چه باطن، زیبا و آراسته باشد.

تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام میدهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند.                          از دیروز بیاموز، برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش

پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی.

خوشبختی بر سه اصل استوار ست : تجربه دیروز، استفاده امروز و امید به فردا.

زندگی قصه مرد یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی؟ گفت : نخریدند ... تمام شد

 هر فاجعه ای را میتوان از این منظر سنجید که آن موضوع 5 سال دیگر اهمیتی ندارد.

 شما در حال حاضر آنچه را که نیاز دارید دارا میباشید .. حسادت وقت را تلف می کند.

 زندگی با نوار روبان پیچیده نشده ولی همیشه یک هدیه است.

 آرزو دارم این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه انسانها برابرند.

بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او.

آنکه خود را به امور کوچک سرگرم می کند چه بسا که توانایی کارهای بزرگ را ندارد.

زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست.

دوست داشتن انسانها به معنای دوست داشتن خود به اندازه دیگری است.

جهان هر کس به اندازه وسعت فکر اوست وهنر، کلید فهم زندگی است.

روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد.

اگر دریچه های ادراک را شسته بودند، انسان همه چیز را همانگونه که هست می دید : بی انتها.

برده یک ارباب دارد اما جاه طلب به تعداد افرادی که به او کمک می کنند.

نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی.

هرقدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایسته تری را پیدا می کنی

علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر است.

من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ نمیدانم.(تا بدانجا رسید دانش من – که بدانم همینکه نا دانم)

 تکامل و حرکت، مبنا و پیش فرض کل وجود است.

اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فروبسته خود جستجو کن.

شیرینی یکبار پیروزی به تلخی صدبار شکست می ارزد.

 ضعیف الاراده کسی است که با هر شکستی، بینش او نیز عوض میشود.

برای اداره کردن خویش، از سرت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران، از قلبت.

اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنا نداشت.

ما ندرتا درباره آنچه که داریم فکر می کنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشه چیزهایی هستیم که نداریم.

آنکه می تواند، انجام می دهد، آنکه نمی تواند انتقاد می کند.

 همیشه دلیل شادی دیگران باش نه شریک او، و همیشه شریک غم کسی باش نه دلیل غم او.

سه چیز در زندگی پایدار نیست : رویا، موفقیت و شادی.

سه چیز زندگی را به نابودی میکشاند : تکبر، زیاده طلبی و عصبانیت.

سه چیز انسان را میسازد : کار سخت، صمیمیت و تعهد.

غم خودش ما را پیدا میکند، باید دنبال شادی ها گشت.

من همیشه آدم های تنبل را برای کاری سخت انتخاب میکنم چون آنها راحت ترین راه را برای انجامش پیدا میکنند.        

 افرادی که معتقدند سرنوشت همه از پیش تعیین شده و قابل تغییر نیست، موقع رد شدن از خیابان دو طرف را نگاه میکنند.

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای ... گفت : یا باد است، یا خوابست یا افسانه ای/ گفتمش احوال عمرم را بگو، گفت : یا برف است یا شمع است یا پروانه ای/ گفتم آنان که می بینی بر آن دل بسته اند، گفت : یا کورند یا مستند یا دیوانه ای.                       ( ابوالسعیدابوالخیر )